Quantcast
Channel: شعر و متون ادبی - جنبش سایبری 313 l ظهور , آخرالزمان , مهدویت , جنگ نرم , امام زمان (عج)

کور باد آن که کرده بی ادبی/نیست زیباتر از نقی لقبی

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)

مجتبی خرسندی از شاعران آیینی کشورمان به مناسبت فرا رسیدن شهادت امام هادی(ع) شعری با نام «منبع فیض ناتمام» سروده است. این شعر به شرح زیر است:

 

هشت سالت شد و امام شدی

منبع فیض ناتمام شدی

 

نه فقط دوست، بین دشمن هم

مورد لطف و احترام شدی

 

هم به زهد و عبادت بسیار

هم در علم و عمل به نام شدی

 

مثل جدّت نبی «امین» شدی و

مثل جدّت علی گرام شدی

 

مثل اجداد با کرامت خویش

با گداها چه خوش مرام شدی

 

آنچه را در وجود خوبان است

یک تنه صاحب تمام شدی

 

کوری چشم «ابن اکثم» ها

شامل برترین مقام شدی

 

خط به خط جامعه کلام خداست

«مظهرُ الله فی الکلام» شدی

 

گر بخواهم تو را خلاصه کنم

مظهر تام نـُـه امام شدی

 

 

دهمین پیشوای دین خدا

پدر و مادرم فدای شما

 

دهمین کشتی نجات توئی

روح قد قامت الصلاة توئی

 

کور باد آن که کرده بی ادبی

نیست زیباتر از نقی لقبی

 

نسلتان مجمع صفات خداست

بازگشت همه به سوی شماست

 

ای امام غریب سامرا

گفتم از مدح تو کمی، اما ...

 

عمر تو تا که رو به پایان شد

در سرت روضه‌ها نمایان شد

 

 

در دلت لحظه های آخر عمر

کوهی از غصه‌ها و از غم‌هاست

 

چه بگویم، خودت که میدانی

زهر ارث سلاله‌ی زهراست

 

در روایات ما چنین نقل است:

که تو را برده‌اند بزم شراب

 

شکر، با تو نبوده در این بزم

نه رقیه، نه زینب و نه رباب

 

شکر حق، در میان مردم شهر

حرمت خانواده ات نشکست

 

طفل شش ماهه ات نشد پرپر

یا که شمری به سینه ات ننشست

 

ساربانی نبود و از دستت

کسی انگشتری نبرد آقا

 

سر تو روی نیزه‌ها که نرفت

خیزران بر لبت نخورد آقا

 

بی کفن نیستی و شکر خدا

پسرت هست تا کند کفنت

 

گرچه با زهر کین شهید شدی

تیر باران نشد ولی بدنت

 

 

دست ما را بگیر، گمراهیم

«از تو حسن ختام می‌خواهیم»



سلام بر شما ای حضرت آرزو...

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)

دوباره رجب و باز هم لیلة الرغائبی دیگر....
امشب لیلة الرغائب است و من بی تاب شده ام از شوق آرزویی به وسعت بودن شما
شما که آرزوی تمام انبیاء الهی بودید و همه به عشق شبیه شدن به شما داعیه دار عدل و قسط بودند
و اجداد مطهرتان از همان ابتدا مژده ظهور شما را به ما داده‎اند.

ای بزرگ‎ترین و عمیق‎ترین آرزوی خلقت!
مگر ممکن است کسی عاشق شود و آرزویی غیر از وصال در سر بپروراند؟!
ای معشوق بی‎همتا! ما سال‎ها که نه قرن‎هاست عاشقیم اما چه کنیم که هنوز رسم عاشقی کردن را نمی‎دانیم اگر غیر از این بود پیش از این‎ها نعمت وصال بر ما ارزانی‎شده‎بود. شرمنده‎ایم از این همه کم‎کاری اما دعا برای فرج شما تنها ذکری است که ما را برآن می‎دارد که خودسازی کنیم و آماده شویم برای عصری که چهره نورانی شما بر تخت فرمانروایی جهان تکیه زده‎است و ما در تلاشیم که  آن‎روز به‎قدری خود را تربیت کرده‎باشم که یا شهید ‎شویم در راه استقرار این حکومت الهی و یا لیاقت زمامداری در آن را پیدا کنیم. مگر نه این است که امام هادی(ع): در زیارت جامعه کبیره به ما آموخت تا دعا کنیم از زمامداران حکومت شما باشیم!
پس قول می‎دهیم قبل از قیام قائم ما قیام کنیم برای تربیت نفس و آماده‎شدن جهت رضایت معشوق.

ای زیباترین آروزی هستی!
همه می دانیم که حقیقت لیلة القدر ذات مقدس مادرتان حضرت فاطمه(س) است دلم گواهی می دهد حقیقت لیلة الرغائب نیز ذات قدسی شماست.
مگر نه این است که شما حقیقت تمام آرزوهای پنهان و آشکار ما هستید؟
پس یقینا حقیقت لیلة الرغائب یعنی شما...
اگر غیر از این بود پس چرا لیلة الرغائب باید اولین شب جمعه از ماه رجب باشد؟!!! مگرجمعه ها وعده گاه دیدار ما و شما نیست؟!!! وعده گاهی به وسعت قرنها!!!
مگر رجب زمان شنیدن بانک آسمانی ظهور نیست؟!!!
 مگر نه این است که شما بزرگ ترین  آرزوی تاریخ هستید که نوید ظهورتان در رجب شنیده‎می شود و  جمعه روزی برآورده خواهید شد؟!!

ای حضرت آرزو!

پیغام شما به‎دست ما رسید که فرموده‎بودید:
«به شیعیان و دوستان بگویید که خدا را به حق عمه ام حضرت زینب قسم دهند، که فرج مرا نزدیک گرداند»
پس ما امشب تنها یک آروز داریم و آن این است:
الهی بحق زینب اُخت الحسین!
*اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج*


پیاده می‌روی این ظهر اربعین به کجا؟

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)

حجت الاسلام محمدحسین انصاری نژاد از شاعران کشورمان برای زائران اربعین که امسال پای پیاده به زیارت اباعبدلله الحسین مشرف می‌شوند، شعری سروده است که در ادامه می‌آید:

پیاده می‌روی این ظهر اربعین به کجا؟

پر از غبار، سراسیمه، این چنین به کجا؟!

بر آر دست و بچین سیب سرخ و هیچ مپرس

که می‌برند سبدهای دست چین به کجا

صدای مبهم ترتیل جبرییل است این!

نشسته دست به تفسیر یا و سین به کجا؟

در آن غروب کدامین فرشته را دیدی

گرفته چشم به خورشید، ذره بین به کجا؟

که بود وقت سفر با حسین زمزمه داشت:

فداک کل حیاتی مع البنین!...به کجا؟!

به ساربان بنویسید وقت محکمه را

فکنده است از انگشتری نگین به کجا؟

در این سلوک ،چهل منزل است تا به فرات

بپرس می‌روی ای تشنه! بیش ازاین به کجا؟

بعید نیست که شعرت به نینوا برود

مپرس دیگر از این شور اربعین به کجا؟



دلم خوش بود با پیراهنت آن هم به غارت رفت

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)

سیدحمیدرضا برقعی در جدیدترین سروده خود  از زبان حال حضرت زینب (س) به واقعه کربلا و مصیبت اهل بیت(ع) پرداخته که به این شرح است:


نه تنها در وداع تو جدا شد جان من از من
که می آمد صدای ناله های پنج تن از من

از آنجایی که وابسته است جان من به جان تو
جدا کردند سر از تو جدا کردند تن از من

میان معرکه هم زخم هم جان باختن از تو
میان خیمه ها هم سوختن هم ساختن از من

دلم خوش بود با پیراهنت آن هم به غارت رفت
پس از تو رخت بر بسته است شوق زیستن از من

غریبم آنچنان در سرزمین مادری بی تو
که می پرسد نشانی های زینب را وطن از من

"ملامتگو چه دریابد میان عاشق و معشوق"
کسی نشنید جز توصیف زیبایی سخن از من

از آن بتخانه ها چیزی نماند آنجا که بر می خاست
طنین تیشهء پیغمبران بت شکن از من

منم حسن ختام باشکوه داستان تو
پس از این اسوه می سازند اساطیر کهن  از من


مظلومیت سیدالشهدا(ع) از زبان شاعران مسیحی +عکس

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)
مظلومیت «حسین» (علیه السلام) پا را از مرزها فراتر نهاده و در طول قرن ها پا را از مرزها فراتر نهاده و وارد عرصه شعر مسیحیت شده است.
مظلومیت «حسین» (علیه السلام) پا را از مرزها فراتر نهاده و در طول قرن ها نه تنها درون وجدان انسان های آزاده رسوخ کرده، بلکه به سمبل از خودگذشتگی و سخای و قبله عاشقان تبدیل شده است و همانگونه که صدای حسین (ع) در روز عاشورا «وهب مسیحی» را از خواب غفلت بیدار کرد، هم اکنون وجدان ها شعرا و نویسندگان آزاده را از خواب بیدار می کند.

نگاهی گذرا به ادبیات مسیحیت ما را به طوماری از شعرا و ادبای مسیحی مواجه می کند که در آثار آنها تجلی ارزش های حسینی و الهام گیری از سرآمد «آزادگی» عیان است، شاعران مسیحی چون «پولس سلامه» لبنانی که حماسه «علی و حسین» را در 220 بیت و «عبد المسيح انطاكي» که حماسه «علوي» را در 5595 بيت و «ريمون قسیس» که حماسه «حسين» را در 115 بیت سرود.

در حوزه نویسندگی نیز صدها اثر توسط افرادی چون سعيد عقل، أمين نخلة، نصري سلهب، سليمان كتاني، خليل فرحات، ژوزف الهاشم، جرج جرداق و غيره تالیف شده که کربلا را رمز آزادی و حقوق بر حق بشری و خط مشی استقلال و آزادگی ملل می دانند.

- ادوار مرقص: (1878 ــــ 1948 میلادی)

ادوار نقولا مرقص، شاعر، نویسنده و روزنامه نگار سوری از اهالی لاذقیه در مطبوعات و نشریه های معروف و پر تیراژ جهان عرب مانند روزنامه «الوطن العربی» و کشورهایی چون سوریه، مصر و لبنان قلم می زد و بسیاری از آثارش به فرانسه و بالعکس برگردان شده و دارای قصیده ای است که در آن از ارزش های والای انسانی امام حسین علیه السلام در کربلا الهام گرفته است:

حسین به سمت جاودانگی پا در رکاب شد
با سیمایی نورانی، بخشنده ترین رهبر بود
ستمگران با تمام قوا در برابرش صف کشیدند
و به شدت بر وی تاختند، اما به آرامی آنها را عقب نشاند
محال است، جوانمردی تن به ظلم آنها دهد
ارتش ایمان شکست ناپذیر است
مردان قدرت خود را از ایمان می گیرند
و کربلا بر این گفته بهترین گواه است
مرقص در جای دیگر نیز می گوید:
ای سرآمد شهدا از سلاله آسمان ها
اشعارم را با آنها چون چلچراغ منور می کنم
راه و آنها در زندگی کیمیاست
تا مقابل هیچ غاصب و معاندی سر خم نکنند

- پولس سلامه (1902 – 1979 میلادی )

مظلومیت سیدالشهدا(ع) از زبان شاعران مسیحی +عکسپولس سلامه، ادیب و شاعر مسیحی در لبنان متولد شد و پس از فراغت از تحصیل به کار قضاوت اشتغال داشت. وی سراینده حماسه «الغدیر» با بیش از 3 هزار بیت شعر و چهل و هفت فصل است که در آن به تاریخ اسلام از زمان بعثت پیامبر تا حماسه کربلا می پردازد و قصیده های بسیاری در مدح و ثنای امام علی علیه السلام و امام حسین علیه السلام سروده است:

رحل او را در کربلا افکندند
و از نیزه هایشان دیواری اطرافش کشیدند
حسین بی حامی و مدافع، تنها ماند
تا خانواده اش به اسارت برده شوند
پرسید: اینجا کجاست، گفتند
کربلا، گفت: وای که اینجا منزلگاه است
جدم مرا از سرنوشتم خبر داده بود
هیهات بتوانم سرنوشت را تغییر دهم
هرکس به این سرزمین نظر بیفکند
نسیم، قلبش را به یادگار با خود می آورد

در حماسه «علی و حسین» که 220 بیت را شامل می شود، آشکارا می توان احساس کرد که روحش در کربلاست و از نور وجود حسین (ع) اقتباس می کند:

در کربلا خورشید بی فروغ شد
آن روز که شعله شهید را خاموش کردند

وی با این بیت حماسه کربلای خود را به پایان می رساند:

شاعر سینه اش چون جهنمی است
و قلبش در کربلای جانش از کار می ایستد

پولس سلامه در جای دیگر می گوید:
خون پاک و شرافتمند همچنان .. سمبل مللی خواهد بود که درپی استقلال اند

- جرج شكور: (متولد 1935 میلادی – معاصر)

مظلومیت سیدالشهدا(ع) از زبان شاعران مسیحی +عکسجرج حنا شكور، شاعر مسيحي در جبیل لبنان به دنیا آمد و در مطبوعات و نشریات معروف جهان عرب مشغول به کار شد. وی دارای حماسه ای 80 بیتی به نام «حسین» است:

کربلا، تو سرزمین مصایب و بلایایی؟
تو زخمی هستی که گذر زمان هم آن را التیام نمی بخشد
اگرچه تو بهترین گواهی
بر مردمان ظالم و مردمان سرآمد خلق
کربلا، هرکه در میدانت شکست خورد پیروز است
وهرکه پیروز شد شکست خورده، چون معیارت عدالت است
کربلا در خود مزاری داری که عاشقانت
برای زیارتت از چهار گوشه دنیا سر از پا نمی شناسند

- ريموند قسيس ( 1939 میلای – معاصر )

مظلومیت سیدالشهدا(ع) از زبان شاعران مسیحی +عکسريموند قسيس، شاعر مسیحی از اهالی زحله به دو زبان عربی و فرانسه شعر می سراید. وی دارای 5 مجموعه شعر است که یکی از آنها حماسه پر شور و بسیار احساسی به نام «حسین» با 115 بیت در خصوص واقعه کربلا سروده شده است. وی می گوید:

ای حسین فداکار جانم فدای تو باد
تو نور منی که با آن چشم می گشایم و چشم می بندم
کربلا با خونش التیام یافت
گریه و سوگواری همه از برای تو شد
ای بنی هاشم که سرآمد قبایل هستید
در میان قریش حسین شما سرور و سالار است
حسین را کراماتی است که    
در کربلا به اوج رسید تا ما به اوج رسیم

ریموند قسیس در جای دیگر می گوید:

آمده ام از راه و رسم حسین بگویم
راهی سراسر نور و وحی و روشنایی
نه تنها آسمان که یحیی نیز
برای حسین، بخاطر بریدن سرش گریست

واکنش شاعران به اقتدار نظامی ایران; از جلوه حیدری ما لرزیدید؟/ این تازه برای ما ترقه بازیست

$
0
0

(بسم الله الرحمن الرحیم)

سیده فاطمه موسوی از شاعران کشورمان در پی پرتاب موشک از سوی سپاه پاسداران به مواضع داعش در سوریه رباعی هایی سروده است.

 

از موشک ذوالفقار شیرانِ سپاه

لرزیده تن آل سعود گمراه

این تازه شروع کارزار شیعه ست

لاحول ولا قوه الا بالله

 

***

ای ابرهه از قیام این ایل بترس

از فیل بترس از ابابیل بترس

در کعبه امان نداری از خشم خدا

از موشک ایرانیِ سجّیل بترس

***

گفتند پیام تندتان جو سازیست

گفتیم که تازیانه حق"تازی"ست

از جلوه حیدری ما لرزیدید؟

این تازه برای ما ترقه بازیست

 

امیر عظیمی از شاعران کشورمان در واکنش به پاتک سپاه به داعش رباعی سروده است.

دوباره طعم خطر را چشید اسرائیل

ز خواب ناز، هراسان پرید اسرائیل

 

در آستانه‌ی روز ستم ستیزی «قدس»

صدای سیلی ما را شنید اسرائیل

 

 

 

شعری که آیت الله بهجت(ره) زمزمه میکردند

$
0
0

(بسم الله الرحمن الرحیم)

این همه لاف زن و مدعی اهل ظهور

پس چرا یار نیامد که نثارش باشیم

سال ها منتظر سیصدواندی مرداست

انقدر مرد نبودیم که یارش باشیم

 

در این شب‌ها اگر طفلی بلرزد/ دچار لرزه در روز حسابید

$
0
0

(بسم الله الرحمن الرحیم)

افشین علا از شاعران کشورمان شعری را با موضوع فصل سرما و اسکان زلزله‌زدگان غرب کشور در کانکس و چادر با عنوان «پیشنهادی به مسئولان» سرود.

اگر مؤمن به آیین و کتابید
به اسکان مسلمانان شتابید

زمستان آمد و چادر نشد جمع
نمی‌دانید؟ یا دانید و خوابید؟

چه باید کرد در این سوز و سرما؟
بفرمایید اگر اهل جوابید

گرفتارند خلقی در بیابان
شما سرگرم عزل و انتصابید

در این شب‌ها اگر طفلی بلرزد
دچار لرزه در روز حسابید

زمستان می‌رود، اما به محشر
بدون شبهه، مشمول عذابید

اگر با حرف‌های من، مخالف
اگر راضی به این وضع خرابید،

تقاضا می‌کنم با خانواده
شبی را داخل چادر بخوابید!

 


كویر غیبت

$
0
0

(بسم الله الرحمن الرحیم)

چنین باید گفت كه روزگار غیبت ؛ دوران ظلمت و محرومیّت است ، بر تمام آنهائى كه امام (علیه السلام) از آنان غائب است و یا آنكه بهتر بگوئیم اینان از او مهجورند .

اگر نیكو بنگریم و تا حدّى بیندیشیم و عظمت نعمت حضور امام (علیه السلام) را تا حدّى بیابیم ؛ خواهیم فهمید كه دوران غیبت چه دوران رنجبار و طاقت فرسائیست و حضرت امام رضا (علیه السلام)از آن دوران و مؤمنان در آن زمان چنین یاد مى فرمایند : وكم من مؤمن متأسّف حیران حزین عند فقد الماء المعین .(1) چه بسیار مؤمن دل سوخته اى كه در فقدان آب گوارا در حیرت و حزن به سر مى برد .

آن حضرت چه زیبا محرومیّت زمان مستورى را به تصویر مى كشد كه مؤمنان چون تشنگانى كه از جرعه اى آب گوارا منع مى شوند در پنجه حرمان بسر خواهند برد ، آن آبى كه براى همگان است و ضروریترین مادّه حیات ، و به راستى امام زمان ارواحنا فداه چنین است و دوران غیبت نیز چنان .

پس چه خواهد كرد پروانه در غیبت شمع و چه سازد آن پر سوخته در فراق شعله عشق ، و چگونه صحبتِ گل را به فراموشى سپارد و بلبل چگونه شور سر دهد و آن گمشده تاریك سراى غیبت ؛ راه از كه جوید و در كدامین منزل آرام گیرد .

آنانكه در محضر نور نشسته اند حال و هواى تاریكى را مى دانند و آنها كه لذّت حضور را چشیده اند طعم تلخ هجران را درك مى كنند .

چه بسیار دل سوخته اى كه در فقدان آب گوارا در حیرت و حزن به سر مى برد

كوتاه سخن غیبت امام زمان علیه السلام دورى از تمام خوبیهاست ، و در پرده بودن تمام روشنائیهاست ، آرى ; شب سرد غیبت هنگامه به چاه افتادنهاست ، شب سرد غیبت گاه لرزیدنها و ترسیدنهاست ، شب سرد غیبت بحبوحه گریستنها و نالیدنهاست ، و شب سرد غیبت وقت بى خوابى و بى آسایشى است ، شب سرد غیبت زمان رنجورى پروانه هاست ، پروانه گانى كه در جستجوى نورند نه چون خفّاشان كور ...

شب سرد غیبت را نمى توان معنى كرد مگر در پگاه ظهور ، آنگاه كه به تماشاى سپیده دم مى نشینیم ، خواهیم گفت كه دیشب چه بود و چگونه گذشت .

عصر غیبت عصر محرومیّت از چشمه گواراى ولایت است و روزگار غیبت دوران پرده نشینى یار و محجوبى جمال و كمال اوست ، و باید گفت كه روزگار غیبت امام عصر (علیه السلام)هنگامه دورى از چشمه سار معرفتش و زلال هدایتش ، دوران مستورى او با تمام صفات زیبایش ، همان گونه كه خود در پرده غیبت نشسته است و مردمان محروم، از دیدار اویند ، صفات حُسنایش نیز محجوبند ، و هر آنچه از تشعشع خُلق و خُوى او دیده مى شود از پس ابر سیاهى است كه بر چهره آفتاب، افتاده و تابشى است از میان روزنه هاى پرده هجران و چه زیباست آن لحظه كه این پرده برافتد و ( وَأَشْرَقَتِ الاَْرْضُ بِنُورِ رَبِّها )(2) معنى شود .

در عصر غیبت همانگونه كه صورت زیباى امام (علیه السلام) مستور است سیرت والاى او نیز محجوب ، مگر شعاعى از آن مَجلاىِ انوار الهى كه از روزنه اى مى تابد ، و باید که به تماشای رافت بیکران او نشست .

 

محمد حسن شاه آبادی


 1- اثبات الهداة:6/381

2- زمر/69

احساس انتظار!

$
0
0

(بسم الله الرحمن الرحیم)

احساس انتظار، مثل احساس تشنگى است:

          احساس تشنگى، آدم را، به آب مى‏رساند، و احساس انتظار، انسان صاحب نظر آگاه دين باور حقيقت جوى را، به حجت‏بالغه الهى! . . .

انسان اسلام، بزرگ‏ترين اصل اجتماعى و پاك‏ترين نهاد سياسى دين را، اعتقاد و التزام به رهبرى «معصوم‏» مى‏داند .

رهبر جامعه انسان، هيچ كس نمى‏تواند بود، مگر «پيامبر» يا «امام‏» كه به طور مستقيم از سوى خدا و يا به امر حق و به دست پيامبر، تعيين شده باشد .

حقيقت دين، جز اين نيست و بلوغ انسانيت، جز از اين راه، مقدور نمى‏تواند شد . (2)

شيعه، نيز - با التزام و پايدارى بر اين اصل خدايى - در هيچ لحظه‏اى از تاريخ، هيچ «ظالم‏» و «روند ظالمانه‏اى‏» را تاييد و تصديق نكرده، و بر سر اين كار، «جان‏» خويش را - در همواره همه جا - بلا گردان «ايمان‏» خويش ساخته است! . . .

در آن حديث مشهور، هم، كه سخن از قيام حجت‏بالغه، به ميان مى‏آيد، تمامت ضربت تاكيد، بر سر «ستم ستيزى‏» است:

          يملاالله به الارض قسطا و عدلا، كما ملئت ظلما و جورا .

خداوند، اين زمين را - به دست او - از عدل و داد، سرشار مى‏سازد، همانطور كه از ظلم و جور سرريز شده باشد! . . .

تو گويى كه آنچه ديو آتشخواره «ظلم‏» ، بر سر آدميان خاك مى‏آورد، با هيچ داغ و زخم ديگرى، برابرى نتواند كرد، اصلا، همه دردهاى بشر كجا، و اين آتش جانسوز خانمان بر باد ده، كجا؟ ! (3) . . .

و دواى اين همه درد: «عدالت‏» !

از نگاه «شيعه‏» ، عدالت، اصل دين است:

          نخستين پيشواى او، در محراب، به گناه عدالت، به قتل مى‏رسد! !

و آخرين پيشوايش، براى اين كه به داد عدالت‏برسد قيام مى‏كند،

و آخرين حلقه، از مجموعه حلقات مبارزات حق و باطل را - كه از آغاز جهان، بر پاى بوده است - به سامان مى‏برد .

همه حرف «انتظار» ، همين است:

          سفرى دور و دراز، براى رسيدن .

با چشمان «آينده‏» ، تكليف «حال‏» را، روشن كردن .

در آستانه سقوط و ابتذال، ، دست انسان را گرفتن، و او را، تا درگاه نگاه خدا، بالا كشيدن و بر تحقق آرمان والاى همه انبيا و اوليا و مردان رزم آور راه حق، نظر داشتن! .

ودرآخرين رزم - پيروزمندانه - حيثيت عادلانه خاك را از نگاه‏بلند «بقية‏الله‏» به‏نظاره‏برخاستن . . . و اين، حرف كمى نيست! .

×××

انتظار

انتظار، از جنس فرداست،

و احساس انتظار، فردايى شدن

عشيره انتظار، اهالى فردايند! . . .

آن كه «نظر» ندارد، مثل كسى است كه تشنه نيست .

احساس انتظار، مثل احساس تشنگى است .

آن كه احساس تشنگى ندارد، آب - هر چند فراوان، زلال و گوارا، هم كه باشد - به چه دردش مى‏خورد؟ !

بى خيالى، اين پا و آن پا كردن، و مرد «فردا» نبودن، «ضد انتظار» است!

انسان انتظار، آماده فرداست .

احساس‏انتظار، ازهم‏صحبتى‏هاى‏فردا، سرشارشدن است .

از انديشه ترديد، بيرون آمدن، و در دل يقين، در آمدن .

نشاط انتظار، آدمى را از نااميدى و سستى، باز مى‏گيرد .

با اين نگاه‏هاى كوچك و پيش پا افتاده، آدم در «روز مرگى‏» ها، غرق مى‏شود .

براى خوب ديدن، و خدايى نگريستن، بايد به چشمان انتظار، مسلح شد!

آنكه «نظر» ندارد، به احساس انتظار، نيز - نمى‏تواند رسيد .

«انتظار» سفر دور و درازى است .

سفر انتظار، چشم آدم را، باز مى‏كند، سفر انتظار، انسان را، «صاحب نظر» مى‏سازد . . .

انتظار

×××

حرف از يك نقطه زمانى و مكانى نيست .

سخن از يك جغرافياى جهانى عقيدتى است:

          تكان تازه‏اى در خاك و خلقت‏خاك!

تنه و بدنه خلقت، «عدالت‏» است . . . و در اين ميانه، «ستم‏» ، غبارى بيش نيست، كه به راحتى مى‏شود آن را شست و پيكره اصلى، پاكيزه و زيباى آفرينش را در برابر نگاه انتظار زندگى، به ديدار نهاد! . . .

اين شست و شو، اصلا، مشكل نيست:

          «آب‏» كه دارد مى‏رود،

          «رود» كه دارد مى‏گذرد،

فطرت پاك عادلانه «خاك‏» كه دارد تكان تازه‏اى مى‏خورد،

همه به يارى ما، خواهند شتافت!

تنها، كافى است تكانى بخوريم . در جنبش شكوهمند ميلاد انتظار، به «احساس‏» برسيم و صاحب نظرانه، عمل كنيم . . .

انتظار، يك رفع تكليف نيست . بلكه، فهم تكليف است، اداى تكليف است:

آنان كه منتظر عدالت فراگير و همگانى اند، خويشتن، بايد همواره در سوى تحقق آن ; انديشه كنند، بنويسند و بكوشند، و سهم سنجيده و دقيق خود را - از اندازه وظيفه‏اى كه بر گردن دارند ادا كنند . . .

از بى‏نظران، چه انتظارى؟ ! . . . نبض عدل، كه خاك را، به تكانى مواج و تند و تازه فرا مى‏خواند، بى نظرانه نمى‏تواند بر گوش‏دل‏بنشيند . بى نظرى، بى تفاوتى و بى خيالى، از احساس انتظار، به دور است . خويشاوندان خميازه و خواب را بگوييد كه با بيراهه‏هاى خويش، مزاحم راه «مردان انتظار» نشوند!

×××

احساس انتظار، در اين فرهنگ، ماذنه بلند هستى است كه از بالاى بلند آن اذان عدل جهانى، سرداده مى‏شود .

اين انتظار، پاسخى است‏به تمامى هستى و همه فرشتگان، در برابر همان سؤال گلايه‏آميز، كه: «چرا بر كره خاك، پاى‏كسانى بايد باز شود كه فساد كنند و خون بريزند؟ !»

اين «انتظار» و پايانه معطر و مطهر خاك، پاسخ آنان و همه افكارى هم هست، كه از «گرد خويش فرا نرفته و تمامت استعداد و توان انتظار را نمى‏نگرند . . .»

احساس انتظار، احساس طوفانى، شورانگيز و با نشاط است، و انتظارى ندارد، مگر پيروزى!

ابوالقاسم حسينجانى

 


1 . سوره انبياء (21)، آيه 105 .

2 . و در عصر «غيبت‏» ، با مرجعيت و فقاهت است كه جاى «ولايت‏» ، پر مى‏شود .

3 . در نگاهى ژرف و فراگير، «ظلم‏» ، تمامت آفات و شوربختى‏هاى آدمى را، در بر مى‏گيرد . ظلم، هر آن كنشى است كه اشيا و آدمى را، از شان و مكانت‏حقيقى‏اش، بركنار مى‏دارد . جهل و نفهميدن، ظلم است . بى ايمانى و شرك، ظلم است: «يابنى لا تشرك بالله . ان الشرك لظلم عظيم‏» ; فرزندم، بر خداى «شرك‏» مياور; چرا كه شرك، «ظلم‏» بزرگى است! (سوره لقمان (31)، آيه 13)

درد مولا

$
0
0

(بسم الله الرحمن الرحیم)

شعله شعله غم میان قلب ما آتش گرفت    آن زمان که باشقاوت درب را آتش گرفت

ضربتی بر در فرود آمد به زهرا(س) از خطاب     تابشی مردم و دمی قلب خدا آتش گرفت

در دفاع از سرور و آقای خود جان را سپر       کرد و از شرمندگی شلاق را آتش گرفت

کشتی آرامش مولا به پهلو می نشست       تکیه بر دیوار و آن دیوارها آتش گرفت

قطرهء اشکی ز چشمان علی(ع) افتاده بود    هر ملک گریان شد و ارض و سما آتش گرفت

مادر اما بیشتر در فکر جان مرتضی      خود رها کرد آن زمان روح وفا آتش گرفت

در پی آقا روان گشت و که خیرت خیر من       شر تو خیر است و قانون قضا آتش گرفت

آخر هرگز روی خوش در زندگی بعد از پدر     او ندید و گریه و بیت عزا آتش گرفت

نیمه شب بود و علی(ع)چون شمع بیجان گشته بود     دست احمد گور پنهان و کسا آتش گرفت

کسیه ای خرما بدوش و کوچه های خاطرات      رد دستی روی دیوار آشنا آتش گرفت

بعد زهرا(س) غربت و چاه و نخیل و بی کسی      درد مهجوری و جان مرتضی آتش گرفت 

 

شاعر: آسف

 

کلیپ / شعرخوانی حماسی شاعر خراسانی در دیدار با رهبر انقلاب

$
0
0

(بسم الله الرحمن الرحیم)

شعرخوانی حماسی شاعر خراسانی در دیدار با رهبر انقلاب

بگذار بگویم که نگیرند به بازی، تیغ سخنم را دله دزدان «حجاز»ی

بگذار بگویم که نگیرند به بازی

تیغ سخنم را دله دزدان حجازی

ما مژده ی پیغام رسولیم به سلمان

ما حافظ و خیّام و خراسانی و رازی

حاشا که نشینیم و تو در خطه ی رستم

برگرده ی یاران علی اسب بتازی!

ما راست درفشی که نه شرقی ونه غربی

نه رومی و زنگی است، نه تورانی و تازی

اسکندر و ضحاک بگو خشم بگیرند

کی سحر شود کاوه در این شعبده بازی؟

شیریم و نمک خورده ی اولاد پیمبر

ما را نه نگاهی ست به شاهان نه نیازی

امّا تو چه داری که به جزفتنه ببافی؟

امّا تو چه داری که به جز فرقه بسازی؟

تا کُرد و لُر و ترک و بلوچ اند برادر

حاشا که بر این خاک کنی دست درازی!

شعر/ چیزی نمانده است به فتحِ ریاض و قدس

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم) سروده "وحید قاسمی"در مورد شهادت "شیخ نمر"که در زیر آن را می خوانیم: بسپار شیعه دستِ تبرا زمام را از بانیِ سقیفه بگیر انتقام را وقتش رسیده است که مختومه اش کنی پرونده ی تقیه ی تیغ و نیام را گفتم که با مغیره برادر نمی شوم بر سنگ قبر من بنویس این کلام را دیگر بس است هرچه ندیده گرفته اند آقاییِ قبیله ی وحدت مرام را باید به ذوالفقار امام نجف سِپُرد سرهایِ این خوارجِ نطفه حرام را چیزی نمانده است به فتحِ ریاض و قدس صهیون به گوشِ شیخ رسان این پیام را

این آلِ سعود آلِ ابلیس است

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم) دکتر اسماعیل امینی شاعر و استاد دانشگاه در واکنش به جنایات رژیم آل سعود و کشتار شیعیان شعری سروده است. این شعر به شرح زیر است: این سوی فرشته، آن طرف شیطان آمیزۀ نور و ظلمت است انسان زنجیرِ زمان به پای انسان است در دستِ زمان اسیرِ جاویدان می‌گردد در شعاع زنجیرش در دایره‌ گِردِ خویش سرگردان پرگاری با دوپایِ ظلمت - نور رهواری بر دوراهِ کفر- ایمان پیوسته می‌رود ولی بی جا انسان اما نمی‌رسد این سان باری انسان به خویش مشغول است چاهی به درون خود شده ویران آیا راهی سوی رهایی نیست؟ بی سویی ظلمت است بی‌پایان؟ آیا راهی به قبله گاهی نیست؟ بی خود رفتن، رها و بی سامان بی خود، از خود، بدون خود رفتن رفتن رفتن چه سخت چه آسان جایی رفتن که قبله گاه آنجاست رفتن رفتن به منزلِ قرآن رفتن تا قبله گاهِ ابراهیم یک رنگ و یگانه و به یک پیمان اما شیطان نشسته بر راه است ره بسته به رودِ جاری انسان ره بسته به فجرِ طالعِ خورشید ره بسته به سیل و تندر و توفان تا سر نزد گُل از زمین، خشکی ره بسته بر طراوت باران هم امرِ حَرَم به دستِ نامحرم هم شهرِ نبی به دستِ نامردان این آلِ سعود آلِ ابلیس است شیطانی نامِ او ملک سلمان رمی جمرات، خار در چشمش می‌ترسد از قبیلۀ ایمان می‌ترسد از برائت از کفار می‌ترسد از صلابتِ ایران می‌ترسد مشرک از موحد هان! می‌ترسد کافر از مسلمانان با کینۀ بدر و خندق است اینک لعنت لعنت به آلِ بوسفیان این بغض از دشتِ کربلا باقی‌ست لعنت لعنت به زادۀ مرجان لعنت بر قاتلانِ مهمان کُش نشاخته هیچ حرمتِ مهمان لعنت بر خادمانِ صهیونیسم لعنت بر این شیوخِ بی بنیان عید قربان عزا شد و افسوس شیطان خندان و اهلِ دین گریان ای دشمنِ دین و خادمِ ابلیس سوگند به حقِ داورِ سبحان روزی برسد که مهدی موعود از کعبه صلا زند به مشتاقان آن روز به پاست پرچمِ توحید بر خاک افتاده پرچمِ عصیان آن روز آن روز، روزِ مظلوم است آری حق است وعدۀ رحمان

ای لات و هبل سخت بلرزید که این مرد/هر چند که سر داده نیفکنده تبر را

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم) فاطمه‌ نانی‌زاد از شعرای کشور، غزلی در سوگ شهادت آیت‌الله شیخ نمر باقر النمر سروده و در اختیار این خبرگزاری قرار داده است. یک بار دگر سرخ نوشتیم خبر را غمنامهٔ این شرح پر از خون جگر را ای ابر بیا بر دل ما نوحه گری کن برخیز! بخوان مرثیهٔ شیخ ‌نمر را ای لات و هبل سخت بلرزید که این مرد هر چند که سر داده نیفکنده تبر را شد آینه در آینه در آینه تکثیر مبهوت خودش کرد چنین اهل نظر را تابید در آفاق و نشان داد شهادت آورده به سجادهٔ خورشید سحر را خون می‌چکد از پنجهٔ شیطان یهودی یارب برسان منجی ابناء بشر را

آه «زکزاکی» و فریاد «نمر» را بشنوید

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم) ولی الله کلامی زنجانی از شاعران کشورمان در واکنش به جنایات آل سعود و شهادت شیخ نمر و همچنین ظلم و ستمی که بر شیعیان می‌رود،‌ شعری سروده است. این شعر به شرح زیر است: سینه‌ای از معرفت سرشار می‌خواهیم ما در دیار بی‌پناهان یار می‌خواهیم ما فتنه آخرزمان بگرفته شرح درد را جلوه‌ای از مشرق العمار می‌خواهیم ما خواهد آمد آنکه برچیند بساط ظالمان غرشی چون «حیدر کرار(ع)» می‌خواهیم ما راه و رسم پهلوانی کی رود از یاد‌ها قهرمان‌مردان میدان‌دار می‌خواهیم ما پشت کردند اشعری‌های منافق بر «علی(ع)» از «زبیر» اسمی مبر، «عمار» می‌خواهیم ما دردمندانه در این بیداری اسلامیان شیعه گوید محرم اسرار می‌خواهیم ما آه «زکزاکی» و فریاد «نمر» را بشنوید این بود فریادشان: غمخوار می‌خواهیم ما خون ناحق دامن اشرار را خواهد گرفت لیک‌ ای ایران! اولی الابصار می‌خواهیم ما فتنه‌ها زیر سر عمال آمریکا بُود چون «نُه دی» وحدتی پربار می‌خواهیم ما با ولایت بر ولایت تاختن، نامری است لحظه‌ای اندیشه در گفتار می‌خواهیم ما ای امام مسلیمن ‌ای نور چشم عاشقان خاطرت را چون گل بی‌خار می‌خواهیم ما

عهد مدافعان حرم با تو محکم است

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم) پروانه نجاتی از شاعران کشورمان شعری در شرح این روزهای جهان سروده است. این شعر بسیار زیبا که روی سخنش با امام زمان(عج) است، در ادامه می‌آید: دنیاست در تلاطم و طوفان کران کران خشم و خشونت و غم کشتار بی امان چشمان ماست خیره به تو سمت آسمان ادرکنی‌ای امید دل الغوث الامان عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان * شرق است در تغافل و غرب است در نفاق هر فصل یک مصیبت و هر آن یک اتفاق یک روز رنج سوریه روز دگر عراق هر لحظه بیشتر شده اندوه شیعیان عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان * با ذوق از حقوق بشر حرف می‌زنند یا از گزینه های تشر حرف می‌زنند اوج شرارت اند و ز شر حرف می‌زنند دنیای ما پر است از این حرف و داستان عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان * خاورمیانه مرکز آوار ماجراست اخبار داغ در پی آمار ماجراست آل سعود باز میاندار ماجراست از پول نفت سرخوش و با خلق سرگران عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان * اسلام در محاصره‌ی خون و آتش است داعش دروغ تازه‌ی این قوم سرکش است هر جا که صهیونیسم بخواهد کشاکش است از دست دیو فتنه به لب‌ها رسیده جان عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان * در ذهن تار بسته‌ی شب ریشه می‌زنند آتش به هر اراده و اندیشه می‌زنند با نام دین به ریشه‌ی دین تیشه می‌زنند یک روز سهم داعش و یک روز طالبان عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان * آقا ببین جنایت آل سعود را سرکوب و سر سپردن و جهل و جمود را اسباب روسفیدی آل یهود را ادرکنی‌ای عدالت موعود مستعان عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان * از نحس کدخدایی این دشمن زبون فریاد دادخواهی هر شیعه غرق خون بغض یمن شکسته و بحرین لاله گون از دست ظلم کارد رسیده به استخوان عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان * القاعده ز یک سو و سویی «بوکو حرام»  «الله اکبر» آتش فرمان قتل عام انبوه مسلمین جهان اند تلخ کام آقا نگاه کن که چه شادند دشمنان عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان * حال و هوای منطقه مثل محرم است در زینبیه ی دل ما شام ماتم است عهد مدافعان حرم با تو محکم است عباس‌های شیع فداکار و جان فشان عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان * امروز در حمایت تکفیریان پست تحریم و قصه‌ی عمر سعد باز هست کفر ایستاده است امان نامه‌اش به دست در پشت هر بیانیه دارند صد بیان عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان * گاهی به تشنگی، به بلا فکر می‌کنم گاهی به کشتگان منا فکر می‌کنم گاهی به وضع کرب و بلا فکر می‌کنم آقا بیا گره بزن این بغض را به آن عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان

شعر/ عذر مي‌خواهم از همه سادات

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم) عارفه دهقانی، در تازه‌ترین غزل خود، به استقبال ایام سوگواری شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) رفته است.  عارفه دهقانی، در تازه‌ترین غزل خود، به استقبال ایام سوگواری شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) رفته است. باید آیینه را قسم بدهم صورتت را به من نشان بدهد دیدن روی ماه تو، تنها می‌تواند به من توان بدهد   رو گرفتی... خسوف شد... شب‌ها آه! از سوزِ مانده بر لب‌ها نفَسی زنده کن مرا که فقط می‌تواند دَمِ تو، جان بدهد   اَنتِ روحُ الحیاةِ... لَم یَرضی بعدَکِ جسمُنا عنِ الدنیا دونَنا، لا تُسافِري زهرا ! كاش هجران، كمي امان بدهد   جز من و کودکان و سلمان و دو سه یارِ "به‌حق‌مسلمان"م یک نفر نیست در مدينه به ما برسد... آب دست‌مان بدهد   این‌همه زخم... آه... این‌همه زخم رازهای تو بود و دَم نزدی چاره‌سازِ علی...! بگو چه کنم؟ کیست تا مَرهَمی نشان بدهد؟ . . . "کمی آبِ روان بریز اسماء... ." . . عذر مي‌خواهم از همه سادات! روضه، سنگین شده... کسی باید آب قندی به روضه‌خوان بدهد

سروده جدید برقعی در وصف حضرت زهرا(س)

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم) سیدحمیدرضا برقعی جدیدترین سروده خود را به حضرت زهرا(س) تقدیم کرده است. تعدادی از شاعران آیینی همزمان با آغاز ایام فاطمیه، جدیدترین سروده‌های خود را به این ایام و بیان سیره فاطمی اختصاص داده‌اند. سیدحمیدرضا برقعی، از شاعران آیینی کشور، نیز در جدیدترین سروده خود به وصف حضرت فاطمه(س) پرداخته است. این غزل به این شرح است: گل‌های عالم را معطر کرده بویت ای آنکه می‌گردد زمین در جست‌و‌جویت یادش بخیر آن روزها ریحان به ریحان می‌چید پیغمبر بهشت از رنگ و بویت سیاره‌ها را در نخی می‌چیدی آرام می‌ساختی تسبیحی از خاک عمویت برداشتند از سفره‌ات نان، مردم شهر جرعه به جرعه آب خوردند از سبویت درهای رحمت باز می‌شد با دعایت دردا که می‌بستند درها را به رویت تاریخ می‌داند فدک تنها بهانه است وقتی بهشت آذین شده در آرزویت وقتی منزه گشته خاک از سجده‌هایت وقتی مطهر می‌شود آب از وضویت چادر حمایل می‌کنی از حق بگویی حتی اگر یک شهر باشد روبرویت برخاستی با آن صفت‌های جلالی این بار آتش می‌چکید از خلق و خویت حتی زمان می‌ایستد از این تجسم تو سوی مسجد می‌روی مسجد به سویت از های و هو افتاد دنیا با سکوتت دنیا به آرامش رسید از های و هویت از بانگ بسم الله الرحمن الرحیمت از شکوه‌های "الذین آمنویت"تو خطبه می‌خواندی و می‌لرزید مسجد ذرات عالم یکصدا لبیک‌گویت خطبه به اوج خود رسید آنجا که می‌ریخت مدح علی حیدر به حیدر از گلویت گفتم علی... او قطره قطره آب می‌شد آن شب که روشن شد سپیدی‌های مویت آن شب که زخم تو دهان وا کرد، آرام زخم تو آری زخم ... آن رازِ مگویت هنگام دفن تو علی با خویش می‌گفت رفتی ولی پایان نمی‌یابد شروعت...

بعد زهرا روزگار زندگی آشفته شد

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم) سارا سادات باختر از شاعران کشورمان به مناسبت شهادت حضرت زهرا(س) شعری سروده است. این شعر به شرح زیر است: باد غوغا می‌کند در های و هوی کینه‌ها ریشه خشکاندند دل‌ها در مزار سینه‌ها یا کریمی خسته از ایوان دنیا می‌پرد لرزه افتاده است امشب بر حصار چینه‌ها گوهر والشمس در والیل پنهان می‌شود سر فرو بردند در لاک زمان گنجینه‌ها وارثان خشم باغش را چپاول کرده‌اند له شده زیر نگاه سردشان سبزینه‌ها یادشان رفته زلال چشمِ جوشان غدیر انتقامی تازه می‌خواهند این دیرینه‌ها یازده خورشید عالمتاب رویید از زمان آسیاب عرش می‌چرخید روی پینه‌ها گیج کرده جمعه‌ها را گردش تقویم‌ها ماه نو پنهان شده در سایه ی آیینه‌ها از غریبی باز رفته تا مزار مادرش اشک غربت می‌چکد بر دامن آدینه‌ها... پرشده عرش خدا با لهجه‌ی قرآنی‌ات مُهرِ کوثر می‌زند بر سوره‌ی پیشانی‌ات وا کن از پلکِ زمین چشمان خواب آلوده را آسمان را فرش کن با چادر نورانی‌ات عرش می‌سوزد ز سوز ربنایت هر سحر کوه می‌لرزد از آه هق هق پنهانی‌ات قصه‌ی مظلوم عالم شد علی وقتی شنید آخرین فریاد را در اولین قربانی‌ات چشم‌های خسته‌ات خواب پدر را دیده بود اشک مولا حلقه زد بر خنده‌ی پایانی‌ات چاه خواهد گفت راز ماهِ بی خورشید را از زبان تیغ‌ها و یوسف زندانی‌ات قائم راهت نشسته بر حصیر انتظار خون دل می‌جوشد از سجاده‌ی بارانی‌ات خانه‌ی تو بیت الاحزان پرستوها شده لعن بر آنها که تن دادند بر ویرانی‌ات بعد زهرا روزگار زندگی آشفته شد آی دنیا گریه کن بر بی سر و سامانی‌ات ...




Latest Images